وقتی شبکه‌های اجتماعی از سیاست‌های اقتصادی اثرگذارتر شدند
وقتی شبکه‌های اجتماعی از سیاست‌های اقتصادی اثرگذارتر شدند
در هفته‌های میانی آبان تا واپسین روزهای آذر ۱۴۰۴، اقتصاد ایران تنها با تحولات معمول روبه‌رو نبود؛ موجی از برداشت‌ها، شایعات و تحلیل‌های شتاب‌زده در شبکه‌های اجتماعی شکل گرفت که هر روز بر اضطراب عمومی افزود و گاه یک جمله کوتاه بیش از یک تصمیم رسمی بر قیمت‌ها اثر گذاشت. اظهارنظرهای رسمی برخی مسئولان نیز همین فضا را حساس‌تر کرد و بر ناپایداری انتظارات افزود. این گزارش بازخوانی دوره‌ای است که در آن، پیام‌ها و روایت‌های رسانه‌ای جلوتر از واقعیت حرکت کردند و خود به بخشی از بحران بدل شدند.

چهل‌وسه روز منتهی به پایان پاییز ۱۴۰۴ برای اقتصاد ایران دوره‌ای بود که در آن واقعیت‌های بازار تنها بخشی از ماجرا بودند و بخش مهم‌تر در لایه‌ای پنهان‌تر شکل می‌گرفت؛ لایه‌ای که از جنس روایت، برداشت، شایعه و تحلیل‌های شتاب‌زده بود. در این مدت، شبکه‌های اجتماعی چنان بر ذهنیت عمومی سایه انداختند که گاهی یک جمله کوتاه بیش از یک سیاست رسمی بر رفتار بازار اثر می‌گذاشت. آنچه در این بازه رخ داد، نشان داد که بحران اقتصادی فقط در شاخص‌ها اتفاق نمی‌افتد؛ در ذهن مردم نیز ساخته می‌شود.

از ۱۱ آبان تا ۲۳ آذر، فضای عمومی کشور زیر فشار انبوهی از روایت‌های منفی قرار گرفت؛ روایت‌هایی که سرعت انتشارشان از تغییرات واقعی بازار پیشی می‌گرفت. شبکه‌های اجتماعی به میدان اصلی شکل‌گیری انتظارات تبدیل شدند و هر تحلیل یا شایعه‌ای مانند جرقه‌ای در فضای ملتهب عمل می‌کرد. دلار در همین فضا تا بیش از ۱۳۰ هزار تومان بالا رفت. حجم گردش محتوا در این دوره خود گویای شدت التهاب بود: در ایکس ۲۱۷ هزار پست با ۷۵ میلیون بازدید، در تلگرام ۳۳۸ هزار پست با ۴۷۸ میلیون بازدید، در ایتا ۳۰۴ هزار پست با ۱۱۶ میلیون بازدید و در اینستاگرام ۱.۳ میلیارد بازدید ثبت شد. این اعداد نشان می‌دادند که اقتصاد در این دوره بیش از هر زمان دیگری در معرض تفسیرهای نادرست قرار گرفته است.

آغاز این سلسله واکنش‌ها از همان ۱۱ آبان بود؛ روزی که وزیر جهاد کشاورزی اعلام کرد یک واردکننده برنج، محموله وارداتی را «دو برابر قیمت واقعی» فروخته و ۲۵۰ میلیون دلار سود نامتعارف به دست آورده است. این خبر در شبکه‌ها به‌سرعت به نشانه‌ای از ضعف نظارت و «غارت منابع» تعبیر شد. هنوز این موج فروکش نکرده بود که یک روز بعد، خبر احتمال حذف ارز ترجیحی در بودجه سال آینده منتشر شد و در فضای مجازی به «قطع یارانه پنهان مردم» تبدیل شد. دو روز بعد نیز تصویب افزایش قیمت بنزین در هیأت وزیران، حساس‌ترین نقطه تماس مردم با سیاست‌های اقتصادی را فعال کرد و موج تازه‌ای از نگرانی ساخت.

در ۱۵ و ۱۶ آبان، چند جمله کوتاه فضای شبکه‌ها را به لرزه انداخت. سید فرید موسوی از احتمال دلار ۱۳۰ هزار تومانی در زمستان سخن گفت. صادق الحسینی از «تنگنای ارزی جدی» و «از بین رفتن ذخایر» خبر داد. بابک زنجانی ادعا کرد دلار تا ۱۵۰ هزار تومان «دو قدم فاصله دارد». این جملات، بدون پشتوانه تحلیلی دقیق، اما با سرعتی حیرت‌انگیز تکثیر شد و در ذهن کاربران نه به‌عنوان نظر شخصی، بلکه نشانه‌ای از آینده‌ای تاریک ثبت شد. انتظارات تورمی، پیش از آنکه بازار واکنش نشان دهد، در ذهن مردم جهش کرد.

از ۲۴ آبان موج دوم آغاز شد. معاون اجرایی رئیس‌جمهور اعلام کرد «برق، گاز و بنزین باید گران شود» و این جمله در کنار خبرهای مربوط به بنزین سه‌نرخی، به روایت «زمستان سخت» تبدیل شد. سه روز بعد، سخنگوی صنعت لبنیات با لحنی تند گفت: «اگر توانستید مرغ و تخم‌مرغ را به قیمت قبل بفروشید، منتظر ارزان شدن لبنیات هم باشید!» این جمله به‌سرعت به یکی از پربازدیدترین محتواهای منفی بدل شد. در ۲۸ آبان، وزیر جهاد کشاورزی جمله‌ای گفت که به‌سرعت به نماد بحران تبدیل شد: «منابع نیست، خوردن تمام شده!» این جمله در شبکه‌ها نه هشدار، بلکه «اعتراف به پایان ذخایر» تعبیر شد. یک روز بعد، تصویب قطعنامه علیه ایران در آژانس، تحلیل‌های مرتبط با تحریم و کمبود ارز را فعال کرد و روایت‌ها از حوزه اقتصاد فراتر رفت و به سیاست و امنیت گره خورد.

در ۶ آذر، مرکز آمار نرخ تورم سالانه را ۴۰.۴ درصد اعلام کرد و این عدد در شبکه‌ها به‌عنوان «تأیید رسمی بحران» بازتاب یافت. یک روز بعد، تحلیل‌ها درباره «تورم ناشی از گرانی بنزین» شدت گرفت. در ۱۱ آذر، خبر «تورم بالای ۵۰ درصد در دولت قبل» و «آمار پنهان بانک مرکزی» موج تازه‌ای از بی‌اعتمادی به داده‌های رسمی ایجاد کرد. در این مرحله، هر عدد رسمی به‌جای شفافیت، به خوراک روایت‌های منفی تبدیل شد.

۱۴ آذر، حذف ارز ترجیحی ۲۸۵۰۰ تومانی واردات برنج اعلام شد. دو روز بعد، رئیس‌جمهور گفت: «سال‌های گذشته ۱۵ تا ۱۸ میلیارد دلار برای کالاهای اساسی هزینه می‌شد و حالا فقط ۸ میلیارد دلار داریم.» این جمله در شبکه‌ها به‌عنوان «اعتراف به کمبود منابع» بازنشر شد. ۱۷ آذر، وزیر اقتصاد گفت: «وضع خیلی بد است؛ اداره کشور در شش ماه گذشته بسیار سخت بوده.» سخنگوی دولت نیز از اجرای طرح بنزین سه‌نرخی در ۲۲ آذر خبر داد. کنار هم قرار گرفتن این اظهارات، تصویری از افزایش هزینه‌های زندگی و فشار مضاعف ساخت.

۲۰ آذر، وزیر جهاد کشاورزی گفت: «۵ میلیون تن کالای اساسی در بنادر است اما پخش نمی‌کنند.» این جمله به نشانه‌ای از گسست نظارتی تعبیر شد. در آستانه شب یلدا نیز او گفت قیمت‌ها «بستگی به انصاف فروشندگان» دارد؛ جمله‌ای که به‌عنوان نشانه ناتوانی در کنترل بازار بازتاب یافت. در همین روزها، خبر تلاش آمریکا برای توقیف نفتکش‌های حامل نفت ایران و ونزوئلا، سایه تحریم را دوباره بر تحلیل‌ها انداخت. ۲۲ آذر، ادعای «بازنگشتن ۱۱۶ میلیارد دلار ارز صادراتی» و آغاز طرح بنزین ۵ هزار تومانی، روزی پرتنش ساخت. فردای آن روز، هشدار حسین عبده تبریزی درباره احتمال جهش تورم از ۶۰ درصد به ۳۰۰۰ درصد، در شبکه‌ها به «سیگنال فروپاشی» تعبیر شد. کنار هم قرار گرفتن این صداها، فضایی ساخت که بیش از آنکه بازتاب واقعیت اقتصادی باشد، احساس گرفتارشدن در طوفانی از بحران‌های هم‌زمان را القا می‌کرد.

داده‌های رصدی نشان می‌دهد جهش‌های بزرگ نرخ ارز معمولاً دو تا پنج روز پیش از افزایش حجم پست‌های منفی رخ داده است. این الگو نشان می‌دهد شبکه‌های اجتماعی آغازگر بحران نیستند، اما شتاب‌دهنده بحران روانی‌اند. بازار تکان می‌خورد، اما روایت‌ها آن تکانه را چند برابر می‌کنند و خود به عامل تشدید انتظارات تورمی تبدیل می‌شوند. روایت‌ها مانند سایه‌ای بر واقعیت افتادند و آن را بزرگ‌تر و تهدیدآمیزتر نشان دادند.

این چهل‌وسه روز نشان داد بحران اقتصادی فقط در شاخص‌های اقتصادی رخ نمی‌دهد؛ در روایت‌ها نیز شکل می‌گیرد. شکافی که سال‌ها میان سیاست‌گذاری اقتصادی و سیاست‌گذاری رسانه‌ای انباشته شده بود، در این دوره آشکار شد. هر جمله بدون سنجش پیامد، هر عدد بدون توضیح و هر تصمیم بدون اقناع عمومی، در شبکه‌هایی که امروز میدان اصلی شکل‌گیری انتظارات‌اند، به موجی غیرقابل کنترل تبدیل شد. جهش‌های ارزی، هرچند ریشه در واقعیت داشت، اما شدت روانی آن از دل همین روایت‌هایی برخاست که بی‌وقفه تکثیر شدند و در غیاب یک صدای معتبر، به حقیقتی بزرگ‌تر از واقعیت بدل شدند.

این دوره پرتنش و احتمالاً ادامه‌دار، یادآور این حقیقت بود که اقتصاد تنها با ابزارهای مالی اداره نمی‌شود؛ با اعتماد نیز اداره می‌شود و اعتماد نه در جلسات رسمی مسئولین، بلکه در میدان عمومی و بیش از همه در رسانه ساخته یا تخریب می‌شود. اگر روایت توانست بحران را تشدید کند، می‌تواند آرامش را نیز بازسازی کند؛ به شرط آنکه میان تصمیم و توضیح، میان سیاست و اقناع، میان واقعیت و روایت، پیوندی روشن برقرار شود. شفافیت به‌موقع، توضیح دقیق تصمیمات و پرهیز از جملات مبهم، نه توصیه‌های تزئینی، بلکه ضرورت‌هایی حیاتی‌اند. این چهل‌وسه روز بیش از آنکه دوره‌ای از نوسان اقتصادی باشد، تلنگری دوباره درباره قدرت روایت بود.