در روزهایی که کشور زیر فشار انباشتهای از چالشهای اقتصادی، حساسیتهای فرهنگی و پیامدهای اجتماعی قرار دارد، هر رخداد اجتماعی قابلیت آن را دارد که در مرکز میدان رسانهای قرار گیرد. پرونده «ماراتن کیش» یکی از نمونههای روشن این وضعیت است؛ رخدادی که در کمتر از ۷۲ ساعت از یک اتفاق ورزشی محلی به موضوعی ملی تبدیل شد و مسیری را طی کرد که ماهیت کنونی افکار عمومی ایران را با وضوح بالایی قابل مشاهده میسازد.
این گزارش رصدی–تحلیلی با اتکا بر پایش میدانی رسانهها، شبکههای اجتماعی و جریانهای مختلف گفتمانی، تلاش میکند نشان دهد چگونه این رویداد کوچک، در بستری از تنشهای سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، به مسئلهای چندروایتی تبدیل شد و چه معناهایی در لایههای مختلف آن شکل گرفت.
۱. زمینه اجتماعی و حساسیت مضاعف جامعه
ماراتن کیش در فضایی رخ داد که جامعه با انبوهی از دغدغهها، نارضایتیها و حساسیتهای انباشته مواجه است:
- فشار اقتصادی و فرسایش سرمایه اجتماعی
- استمرار سایه پیامدهای اعتراضات ۱۴۰۱
- تشدید مباحث فرهنگی و رفتارهای مرتبط با حجاب در هفتههای اخیر
- افزایش بیاعتمادی به روندهای تصمیمگیری و مجوزدهی در حوزه عمومی
- رشد حس مطالبهگری و حساسیت افکار عمومی نسبت به مسائل نمادین
در چنین شرایطی، سطح «آمادگی جامعه» برای شکلگیری مناقشات رسانهای بهشدت بالاست؛ و همین باعث شد که این پرونده، به یک موج ملی تبدیل شود.
۲. چهار جریان اصلی روایتساز و خطوط معنایی آنها
الف) جریان اصولگرا — روایت هویتی–نظارتی
این جریان، حواشی ماراتن را در چارچوب «نقض هنجارهای فرهنگی» صورتبندی کرد و مسئله را به مطالبهای برای تقویت نظارت و برخورد بازدارنده تبدیل نمود. تأکید بر کمکاری نهادهای محلی، لزوم شفافسازی مجوزها و ضرورت حفظ نظم اجتماعی، محور اصلی این روایت بود.
ب) جریان اصلاحطلب — روایت اجتماعی–قانونی
تمرکز بر نشاط اجتماعی، گردشگری و حق مشارکت زنان، در مرکز این روایت قرار گرفت. این جریان با اشاره به تجربه ۱۴۰۱ هشدار داد که برخوردهای امنیتی میتواند پیامدهای منفی برای جامعه و اقتصاد گردشگری داشته باشد و باید اصلاح قوانین و سازوکارهای اداری در اولویت باشد.
ج) جریان معاند — روایت بحرانی–سیاسی
اپوزیسیون خارجی تلاش کرد حاشیهها را به گفتمان «محدودیت آزادیهای اجتماعی» و «بحران مشروعیت» پیوند بزند. این جریان با بهرهگیری از تکنیکهای تحریکگرایانه، روایتها را از حوزه ورزش خارج و به سطح سیاسی ارتقا داد—الگویی که در رخدادهای مشابه نیز تکرار شده است.
د) جریان روزمرهنویس — روایت مردمنگر و غیرسیاسی
این دسته بیشتر به متن رویداد پرداختند: تعداد شرکتکنندگان، مجوزها، مسیرهای جداگانه، و بخشهای مثبت مانند همخوانی سرود «ای ایران». رویکردشان خنثی، گزارشمحور و انتقادی نسبت به «بزرگنمایی سیاسی» بود.
۳. مکانیزم فراگیری؛ چرا این موضوع اینقدر بزرگ شد؟
۱. خلأ روایت رسمی در ساعات اولیه
نبود یک پاسخ سریع و مستند، زمینه را برای روایتسازیهای موازی فراهم کرد.
۲. بار نمادین مسئله در زمینه حساس امروز کشور
هر موضوع فرهنگی مرتبط با زنان، حجاب و سبک زندگی، بهسرعت سیاسی–هویتی میشود.
۳. رقابت میان چهار جریان روایتساز
این رقابت، موضوع را از سطح یک حاشیه ورزشی خارج و به سطح یک مناقشه کلان رساند.
۴. قدرت بالای محتواهای تصویری
ویدئوهای کوتاه و تصاویر منتشرشده، با سرعت توجه عمومی را به خود جلب کردند.
۴. پیامدهای رسانهای و اجتماعی
الف) پیامدهای کوتاهمدت
- افزایش تنش رسانهای و دوقطبی گفتاری
- فشار بر نهادهای محلی کیش
- ورود سیاستمداران و مقامات رسمی به موضوع
ب) پیامدهای میانمدت
- افزایش مطالبهگری برای شفافیت و اصلاح ضوابط
- حساسیت بیشتر نسبت به رویدادهای مشابه
- افزایش فشار رسانهای بر برگزارکنندگان رویدادهای عمومی
ج) پیامدهای بلندمدت
- احتمال تبدیل این پرونده به «نمونه مرجع» در مباحث مربوط به سبک زندگی، نظارت فرهنگی و حقوق ورزشی
- شکلگیری الگوهای جدید قانونگذاری در حوزه رویدادهای عمومی
نتیجهگیری راهبردی
از منظر یک رسانه ناظر و تحلیلگر، این پرونده سه درس کلیدی دارد:
۱. ضرورت مدیریت روایت در ساعات اولیه
هر خلأ اطلاعاتی، بلافاصله توسط روایتهای رقیب پر میشود.
۲. ضرورت هماهنگی نهادی در رویدادهای عمومی
نهادهای برگزارکننده باید پیش از وقوع بحران، پروتکل رسانهای مشخص داشته باشند.
۳. ضرورت درک حساسیتهای جامعه در شرایط پس از جنگ ۱۲ روزه
در فضایی که جامعه همزمان با فشار اقتصادی و حساسیتهای فرهنگی دستبهگریبان است، مدیریت نمادها و ادراک عمومی اهمیت مضاعف پیدا میکند.














































