خانه‌ای که هر شب یلدا بود؛ زنده‌ماندن یاد شهدا در گرمای صله‌رحم
خانه‌ای که هر شب یلدا بود؛ زنده‌ماندن یاد شهدا در گرمای صله‌رحم
شب یلدا، بلندترین شب سال، در فرهنگ ایرانی همواره مجالی برای گردهم‌آمدن، مرور خاطره‌ها و تقویت پیوندهای خانوادگی بوده است؛ اما در برخی خانه‌ها، یلدا تنها یک شب در تقویم نیست، بلکه سبک زندگی است. خانه شهیدان خوش‌سیرت در آستانه‌اشرفیه، نمونه‌ای روشن از این معناست؛ خانه‌ای که یاد شهدا، صله‌رحم و گرمای همدلی، آن را به شبی همیشگی از نور و معنا تبدیل کرده است.

شب یلدا در حافظه جمعی ایرانیان، شبی برای کنار هم بودن است؛ شبی که خانواده‌ها گرد سفره‌ای ساده اما پرمعنا جمع می‌شوند و با شعر، قصه و یاد گذشته، سرمای زمستان را از دل‌ها دور می‌کنند. در این میان، یاد شهدا می‌تواند روح این آیین کهن را ژرف‌تر کند؛ آنان که برای امنیت و آرامش امروز، جان خود را فدای این سرزمین کردند و اگرچه جای‌شان کنار سفره‌ها خالی است، اما نام و خاطره‌شان همچنان زنده است.

در خانه‌هایی که فرهنگ ایثار در تار و پود زندگی جاری است، یلدا تنها یک مناسبت فصلی نیست. خانه مادر شهیدان «مهدی، حسین و رضا خوش‌سیرت» در آستانه‌اشرفیه، یکی از همین خانه‌هاست؛ خانه‌ای که سال‌هاست سفره‌اش جمع نشده و رفت‌وآمد مهمانان، آن را به نمادی از صله‌رحم، همدلی و استمرار یاد شهدا تبدیل کرده است.

این خانه، به روایت نزدیکان، فقط یک محل سکونت نبود؛ محفل دیدار بود و مأمن دل‌ها. سفره‌ای که همواره جایی برای مهمان داشت؛ از رزمنده‌ها و همسایه‌ها گرفته تا دوستان و اقوامی که بی‌تکلف رفت‌وآمد می‌کردند. همین رفت‌وآمدهای ساده اما مداوم، خانه را به کانونی از برکت و محبت بدل کرده بود؛ فرهنگی که پس از شهادت فرزندان نیز نه‌تنها خاموش نشد، بلکه پررنگ‌تر ادامه یافت.

در گفت‌وگو با طاهره قاسم‌نژاد، همسر شهید حسین خوش‌سیرت، و نواب خوش‌سیرت، فرزند شهید، تصویر روشنی از این سبک زندگی ترسیم می‌شود. آنان از مادری می‌گویند که ستون خانواده بود و با صبوری و بزرگواری، اجازه نداد داغ شهادت، پیوند دل‌ها را از هم بگسلد. مادری که پس از شهادت فرزندانش، همچنان سفره را می‌گسترد و خانه را روشن نگه می‌داشت.

نواب خوش‌سیرت از نقش عمویش، سردار شهید مهدی خوش‌سیرت، چنین یاد می‌کند: حضوری که اگرچه کم‌تکرار بود، اما اثرگذار. او نه‌تنها جای خالی پدر را پر می‌کرد، بلکه با رفتار و منش خود، درس زندگی می‌داد؛ از همراه‌بردن کودکان به دیدار خانواده‌های شهدا گرفته تا حمایت پدرانه در ساده‌ترین اتفاقات روزمره. خاطره‌ای کودکانه از دفاع عمو در یک بازی ساده، برای او هنوز هم یادآور امنیت و تکیه‌گاهی است که شهیدان برای خانواده ساخته بودند.

پس از شهادت فرزندان، این خانه خلوت نشد؛ بلکه به پناهگاهی برای زنده نگه داشتن فرهنگ ایثار بدل شد. سالگردهای شهادت، جمع‌ها را دوباره پرشور می‌کرد و نام شهیدان، پیوندها را محکم‌تر. در این خانه، یلدا تنها با انار و هندوانه معنا نمی‌یافت، بلکه با روایت فداکاری، دعا برای شهدا و انتقال خاطره‌ها به نسل‌های بعد جان می‌گرفت.

همسر شهید حسین خوش‌سیرت، از فضایی می‌گوید که در آن هیچ شبی بدون مهمان نمی‌گذشت. صمیمیتی که حتی پیش از ازدواج شکل گرفته بود و باعث شده بود این خانواده را از همان ابتدا، خانه خود بداند. او مادر شوهرش را ستون خانواده می‌داند؛ زنی که با صبر و ایمان، داغ‌ها را سبک کرد و پیوندها را حفظ نمود.

نام‌گذاری فرزندان، رفت‌وآمدهای خانوادگی، اردوهای دانش‌آموزی و حتی کارهای ساده روزمره، همگی با یاد و نام شهدا گره خورده بود. برای کودکی که آرامش را در قاب عکس پدر شهیدش می‌یافت، عمو مهدی جای خالی پدر را پر می‌کرد و این پیوند، معنای واقعی خانواده را بازتعریف می‌کرد.

روایت خانواده خوش‌سیرت، روایت سه دوستی است که به شهادت ختم شد؛ حسین، رضا و مهدی، رفیقانی که در مسیر جهاد کنار هم بودند و امروز، نام‌شان چراغ راه یک خانه و یک فرهنگ است. فرهنگی که در آن، صله‌رحم برکت می‌آورد و یاد شهدا، جهت آینده را روشن می‌کند.

شب یلدا در چنین خانه‌ای، تنها به بلندای شب نیست؛ به گرمای دل‌هایی است که کنار هم می‌نشینند و نوری که با شهادت خاموش نشده است. زنده نگه داشتن یاد شهدا در آیین‌هایی چون یلدا، فرصتی است برای انتقال این فرهنگ به نسل‌های امروز؛ تا بدانند امنیت، آرامش و شادی امروز، ریشه در ایثار کسانی دارد که از جان خود گذشتند.

خانه‌ای که هر شب یلدا داشت، نه یک استثنا، بلکه الگویی است از آنچه می‌تواند روح آیین‌های ایرانی را زنده و معنادار نگه دارد؛ پیوند خانواده، قدرشناسی از ایثار و روشن نگه داشتن چراغ یاد شهدا در بلندترین شب‌های تاریخ.