بصیرت در نگاه قرآن و میراث اخلاق اسلامی، یک مهارت ساده شناختی نیست. نیرویی است که از دل برمیخیزد؛ نوری که اگر روشن باشد، انسان نهتنها ظاهر امور، بلکه حقیقت پنهان پشت آنها را نیز میبیند. در منابع لغوی، بصیرت را «دیدن با قلب» دانستهاند؛ دیدنی که نه با چشم، بلکه با روشنایی درونی حاصل میشود. همین تعریف ساده، دریچهای است به فهم اینکه چرا بسیاری از انسانها، با وجود داشتن چشم و گوش سالم، حقیقت را نمیبینند و نمیشنوند.
در روایتهای دینی، بارها تأکید شده که همه انسانها بالقوه این نور را دارند، اما گناه، غفلت و دنیاپرستی، مانند لایههایی از غبار، روی این چراغ مینشیند و آن را کمفروغ میکند. قرآن از کسانی سخن میگوید که «چشم دارند اما نمیبینند»؛ نه به این معنا که نابینا هستند، بلکه به این معنا که چشم دلشان خاموش شده و حقیقت را درک نمیکنند. این همان نقطهای است که بصیرت از یک مفهوم اخلاقی، به یک مسئله حیاتی در زندگی فردی و اجتماعی تبدیل میشود.
وقتی به تاریخ نگاه میکنیم، میبینیم که لحظههای سرنوشتساز، همیشه با یک ویژگی مشترک همراه بودهاند: کسانی که بصیرت داشتهاند، مسیر را درست تشخیص دادهاند، حتی اگر در اقلیت بودهاند؛ و کسانی که فاقد بصیرت بودهاند، در میان هیاهو، فریب ظاهر را خوردهاند. امیرالمؤمنین علی علیهالسلام درباره یاران با بصیرت خود میگوید که آنان «بصیرتهایشان را بر شمشیرهایشان سوار کردند»؛ یعنی حتی در میدان جنگ، که تصمیمها در لحظه گرفته میشود، عمل آنان بر پایه شناخت و نور قلبی بوده است، نه هیجان و تقلید.
در جامعه امروز، که جنگها بیش از آنکه در میدانهای نظامی رخ دهند، در عرصه ادراک و روایت شکل میگیرند، بصیرت معنایی تازه پیدا کرده است. در جهانی که هر روز هزاران پیام، تصویر و تحلیل بر ذهن انسان فرود میآید، تشخیص حقیقت از تحریف، و واقعیت از روایتسازی، کاری دشوار و گاه طاقتفرساست. در چنین فضایی، بصیرت تبدیل به سپری میشود که انسان را از افتادن در دام شایعه، عملیات روانی و وارونگی حقیقت حفظ میکند. این همان چیزی است که رهبران جمهوری اسلامی بارها بر آن تأکید کردهاند: جامعهای که بصیرت داشته باشد، در برابر فتنهها و آشوبهای فکری، مقاوم و استوار میماند.
اما بصیرت چگونه به دست میآید؟ پاسخ این پرسش، در آیات قرآن و سخنان اهلبیت، روشن است. تقوا، نخستین شرط بصیرت است؛ زیرا تقوا، قلب را از غبار گناه پاک میکند و نور الهی را در آن زنده نگه میدارد. ذکر الهی، انسان را از غفلت دور میکند و او را در مسیر آگاهی نگه میدارد. تفکر، راه را برای فهم عمیقتر حقیقت باز میکند. و عبرتگیری، تجربههای گذشته را به چراغی برای آینده تبدیل میسازد. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید: «در هر عبرتی، بصیرتی است»؛ یعنی هر حادثهای، اگر با چشم دل دیده شود، میتواند انسان را یک گام به حقیقت نزدیکتر کند.
در نهایت، بصیرت در سنت اسلامی، پیوندی است میان شناخت، نیت و عمل. انسان با بصیرت، نهتنها حقیقت را میبیند، بلکه بر اساس آن عمل میکند و مسیر زندگی خود را بر پایه حکمت و آگاهی سامان میدهد. چنین انسانی، در برابر فتنهها و تاریکیها، راه خروج را میشناسد و در مسیر حق، با آرامش و استواری گام برمیدارد. در جامعهای که بر پایه ارزشهای الهی بنا شده است، بصیرت نه یک فضیلت فردی، بلکه یک ضرورت تمدنی است؛ ضرورتی که بقای مسیر حق و پیشرفت جامعه را تضمین میکند.












































