بانوی دو عالم؛ قبله‌نمای ولایت علوی
بانوی دو عالم؛ قبله‌نمای ولایت علوی
در واکاوی ظرفیت‌های معرفتی و تمدنی الگوی فاطمی برای جامعه و افکار عمومی، مسئله‌ی اصلی این است که چگونه حضرت زهرا(س) در شرایط پیچیده پس از شهادت رسول اکرم(ص) تبدیل به شاخص تشخیص حق از باطل، معیار سنجش مشروعیت، و در تعبیر دقیق‌تر «قبله‌نمای ولایت» شد.

مسئله و ضرورت عمومی

 

حضرت زهرا(س) بهترین الگو برای ماست... ما از حضرت مادر(س) آموخته‌ایم که جان خودمان و فرزندانمان را برای حمایت و حفاظت از "ولایت" فدا کنیم. #انقلاب_فاطمی #Fatima

در واکاوی ظرفیت‌های معرفتی و تمدنی الگوی فاطمی برای جامعه و افکار عمومی، مسئله‌ی اصلی این است که چگونه حضرت زهرا(س) در شرایط پیچیده پس از شهادت رسول اکرم(ص) تبدیل به شاخص تشخیص حق از باطل، معیار سنجش مشروعیت، و در تعبیر دقیق‌تر «قبله‌نمای ولایت» شد و چرا فهم این جایگاه برای امروز، در سطح عمومی و برای همه کنشگران فرهنگی و اجتماعی، امری بنیادی است. اهمیت این مسئله از آن‌جا ناشی می‌شود که جامعه مؤمن، رسالت اصلی‌اش صیانت از میراث معرفتی و سیاسی اهل‌بیت و بازتولید عقلانیت دینی در برابر تحریف‌هاست؛ و نبودِ یک تحلیل دقیق از نقش فاطمی باعث می‌شود فهم عمومی الگوی معرفتی ناقص، مبهم یا صرفاً اخلاقی باقی بماند. اگر چنین یادداشت انجام نشود، فهم تاریخی ما سطحی، تحلیل‌ها شعاری، و نسبت جامعه با ولایت انفعالی خواهد شد.

 

ولایت در منطق قرآن و نیاز به «قبله‌نما»

ولایت در قرآن مفهومی صرفاً سیاسی نیست؛ «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ» نشان می‌دهد که ولایت نظام هدایت، مرجعیت معرفت و ضامن استمرار حقیقت نبوت است. در چنین ساختاری، جامعه پس از پیامبر نیازمند شاخصی بود که جهت را در میانه‌ی آشوب‌های سیاسی تعیین کند. مفهوم «قبله‌نمای ولایت» از همین‌جا معنا پیدا می‌کند: همان‌گونه که قبله‌نما در تاریکی و فقدان نشانه‌ها جهت را آشکار می‌سازد، حضرت زهرا(س) در هنگامه‌ی فتنه‌هایی که حق در آن تیره می‌شد، تنها معیار باقی‌مانده برای شناسایی مسیر امامت بود.

سه اقدام بنیادین فاطمی در روشن‌سازی مسیر ولایت

  • خطبه فدکیه؛ شاهکار استدلال قرآنی: در این خطبه، ایشان ابتدا با طرح مبانی توحیدی، سپس تبیین نقش پیامبر، و در نهایت تکیه بر مفهوم «وصایت» و «امامت»، ساختار منطقی مشروعیت را بیان کرد. این خود نشان می‌دهد که دفاع ایشان صرفاً یک واکنش احساسی نبود، بلکه دفاعی مبتنی بر نظم معرفتی بود.
  • حضور اجتماعی و احتجاج با مهاجر و انصار: دعوت مردم به بازاندیشی در انتخاب‌شان، استدلال بر حقانیت علی(ع)، و هشدار نسبت به پیامدهای کنارگذاشتن امام معصوم، رویکردی بود که از عمق تحلیل سیاسی ایشان پرده برمی‌دارد.
  • ایستادگی شخصی در برابر انحراف ولایت: حتی بیماری، تهدید، یا فشارهای اجتماعی باعث نشد فاطمه(س) از توضیح حقیقت بازبماند. وصیت ایشان برای دفن شبانه و عدم حضور برخی افراد در تشییع، یک بیانیه‌ی سیاسی و معرفتی پایدار بود: اعلام دائمی فاصله میان «حق ولایت» و «ساختار قدرتِ تحریف‌شده».

عقلانیت ناطق؛ پیوند سه‌گانه عقل، نصّ و ولایت

در تحلیل عقلانی، باید گفت که رفتار حضرت زهرا(س) نشان‌دهنده‌ی پیوند سه‌گانه‌ی عقل، نصّ و ولایت است. ایشان نه از مسیر قیاس‌های سیاسی که از طریق برهان و نصّ قطعی، حق را تبیین کرد. اصل «ملازمه نصّ و امامت» مبنای استدلال ایشانویژگی‌های الگوی فاطمی - ایرنا است: هرکس عهده‌دار تبیین دین است، باید از سوی پیامبر منصوب شده باشد؛ بنابراین کنارگذاشتن علی(ع) مساوی با رهاکردن نظام معرفتی اسلام است نه یک اختلاف سیاسی ساده. در مقابل، دیدگاه مخالفان مبتنی بر «اجماع اضطراری» بود؛ اما خطبه فاطمی نشان داد که مشروعیت بدون نصّ، فاقد هستۀ الهی است. به این ترتیب، فاطمه(س) نه یک معترض، بلکه «عقلانیت ناطق» در برابر انحراف بود.

الگوی فاطمی برای جامعه امروز؛ جامعیت معرفت و مسئولیت

الگوی فاطمی برای جامعه، الگوی جامع معرفت است: فهم عمیق از قرآن، بلاغت در احتجاج، شجاعت در دفاع از حقیقت، پیوند عقل و معنویت، و حضور در صحنه‌ی اجتماعی بدون غفلت از اصول. جامعه اگر این الگو را نداشته باشد، بین «علم» و «مسئولیت تاریخی» شکاف ایجاد می‌شود. فاطمه(س) با رفتار خود نشان داد که عالم دینی و شهروند مؤمن، تنها انتقال‌دهنده‌ی اطلاعات نیستند، بلکه پاسدار جهت حرکت جامعه‌اند. در پایان، می‌توان نتیجه گرفت که حضرت زهرا(س) در تاریخ اسلام جایگاهی دارد که بدون آن فهم ولایت، فهم دین و فهم هویت شیعه ناقص می‌ماند. ایشان در زمان خویش معیار تشخیص حق، شاخص مشروعیت و قبله‌نمای هدایت بود و امروز نیز اگر افکار عمومی و نخبگان فرهنگی به الگوی فاطمی بازگردند، می‌توانند از تکرار انحراف‌ها و تحریف‌های معرفتی جلوگیری کنند. نقش فاطمی یک واقعه تاریخی نیست، بلکه یک نظام فکری و یک مدل حکمت عملی است که بدون آن، مسیر علوم دینی و زیست اجتماعی از محور اصلی خود فاصله خواهد گرفت.