نظم ایستا و پایان قدرت‌های نوظهور
نظم ایستا و پایان قدرت‌های نوظهور
عصر صعود قدرت‌های نوظهور به پایان رسیده؛ جهان امروز نه با ظهور بازیگران تازه، بلکه با تلاش قدرت‌های موجود برای جلوگیری از افول تعریف می‌شود.

مقدمه

در سال ۱۸۹۸، زمانی که بریتانیا و دیگر قدرت‌ها امپراتوری چین را تقسیم می‌کردند، نخست‌وزیر بریتانیا، لرد سالیسبری، هشدار داد که جهان به «ملت‌های زنده» و «ملت‌های رو به زوال» تقسیم می‌شود. ملت‌های زنده قدرت‌های نوظهور صنعتی با جمعیت در حال رشد، فناوری و ارتش پیشرفته بودند و ملت‌های رو به زوال امپراتوری‌های فاسد و در حال فروپاشی. سالیسبری نگران بود که رقابت ناگزیر این دو گروه، جهان را به سمت جنگ‌های بزرگ سوق دهد؛ این پیش‌بینی در قرن بیستم با دو جنگ جهانی محقق شد. این منطق قدرت‌یابی شتابان، به ستون اصلی نظم بین‌المللی بدل شد و نظریه‌پردازان روابط بین‌الملل نیز برای دهه‌ها مفاهیم امنیت، موازنه قوا و رقابت ژئوپلیتیک را مبتنی بر همین منطق تحلیل کردند.

دوران صعود قدرت‌ها

قدرت‌های نوظهور تنها در ۲۵۰ سال اخیر با انقلاب صنعتی ظهور کردند. فناوری، جمعیت جوان و منابع تازه امکان افزایش مداوم قدرت را فراهم کردند. قدرت‌های غربی به سرعت رشد کردند، در حالی که چین، هند و امپراتوری‌های سنتی عقب ماندند. رقابت بر سر منابع، مستعمره‌سازی و توسعه نظامی، محور سیاست جهانی شد و کشورها تصور می‌کردند آینده‌ای بی‌پایان برای صعود وجود دارد.

گذار از دوران صعود به رکود

اکنون آن عصر استثنایی به پایان رسیده است. بهره‌وری کاهش یافته، جمعیت‌ها در حال پیری هستند و اشغال سرزمین‌های جدید دیگر مزیت اقتصادی مشخصی ندارد. حتی فناوری‌های جدید نیز رشد اقتصادی را جهش نداده است. تغییرات اقلیمی، هزینه بالای جنگ، کمبود انرژی باکیفیت و مقاومت‌های داخلی هزینه گسترش‌طلبی را افزایش داده‌اند. بیشتر دولت‌ها اکنون تلاش می‌کنند صرفاً قدرت موجود خود را حفظ کنند نه آنکه آن را گسترش دهند. این شرایط، منطق سنتی رقابت بزرگ را به چالش کشیده است.

آمریکا و هند

ایالات متحده هنوز قدرتمندترین بازیگر است؛ اما با بدهی سنگین، دو قطبی‌سازی شدید سیاسی و زیرساخت‌های فرسوده روبه‌روست. هند نیروی کار جوان دارد اما ضعف آموزش، نابرابری و مشکلات اداری مانعی جدی است. این کشورها ممکن است بتوانند ثبات قدرت خود را حفظ کنند، اما توان جهش بزرگ برای ایجاد دگرگونی در نظم جهانی را ندارند.

شرایط چین

چین طی چهار دهه رشد خیره‌کننده را تجربه کرد، اما اکنون به مرحله‌ای قدم نهاده که کند شدن رشدش اجتناب‌ناپذیر است. مدل توسعه مبتنی بر سرمایه‌گذاری، دیگر کارایی گذشته را ندارد. محدودیت‌های سیاسی مانع نوآوری می‌شود و جمعیت در حال کاهش، فشار شدیدی بر نظام رفاهی و اقتصادی وارد می‌کند. هزینه‌های سیاسی سیاست خارجی تهاجمی نیز در حال افزایش است و بسیاری از کشورها در برابر نفوذ چین سدهای ژئوپلیتیک و اقتصادی ایجاد کرده‌اند. در نتیجه، چین احتمالاً در سطح کنونی باقی می‌ماند؛ قوی، اما نه صعودی.

تهدیدهای نوظهور

  1. نظامی‌گری و درگیری‌ها: قدرت‌های رو به زوال ممکن است برای حفظ جایگاه خود به ماجراجویی نظامی متوسل شوند؛ مانند روسیه در اوکراین و احتمال اقدام چین علیه تایوان.
  2. شکست دولت‌ها و افراط‌گرایی: کشورهای درحال‌توسعه که نه رشد دارند و نه حمایت نهادی، با بحران‌های سیاسی، فرار مغزها و مهاجرت‌های عظیم روبه‌رو خواهند شد. افراط‌گرایی و بی‌ثباتی منطقه‌ای افزایش می‌یابد.
  3. چالش دموکراسی‌ها و نهادهای بین‌المللی: بی‌اعتمادی عمومی، شکاف طبقاتی و ناکارآمدی ساختارها خطر فروپاشی سیاسی را افزایش می‌دهد. سازمان‌های جهانی نیز به‌دلیل تغییر موازنه قدرت، کارآمدی گذشته را ندارند و مشروعیت‌شان تضعیف شده است.

نشانه‌های امیدوارکننده

  1. کاهش تمایل به جنگ‌های بزرگ: پیامدهای پرهزینه جنگ و فقدان انگیزه برای گسترش مرزها احتمال جنگ‌های جهانی را کاهش می‌دهد.
  2. الگوی جدید همکاری اقتصادی: تقسیم کار جدید (سرمایه در کشورهای ثروتمند، نیروی کار در کشورهای جوان) می‌تواند موتور رشد جدیدی بسازد. مدیریت مهاجرت و تجارت، آینده‌ای با تعامل و هم‌افزایی را ممکن می‌کند.

جمع‌بندی

دورانی که رقابت قدرت‌های نوظهور موتور سیاست جهانی بود، رو به پایان است. اکنون جهان نه با خیزش‌ کشورهای صنعتی جدید، بلکه با تلاش قدرت‌های موجود برای جلوگیری از افول تعریف می‌شود. این عصر ایستایی می‌تواند هم منشأ بی‌ثباتی و بحران باشد و هم فرصتی برای حرکت به سوی جهانی آرام‌تر و مبتنی بر همکاری.

مسیر آینده به این بستگی دارد که دولت‌ها چگونه واقعیت جدید را بپذیرند و مدیریت کنند. اگر رهبران با نگاه مبتنی بر همکاری عمل کنند، ثبات و صلح جهانی قابل‌دستیابی خواهد بود؛ اما انکار این تغییرات، تنها خطرات پیش‌بینی‌نشده ایجاد می‌کند.

  • منبع خبر : فارن افرز