بازخوانی نقش راهبردی دهمین امام شیعیان در یکی از سخت‌ترین مقاطع تاریخ
بازخوانی نقش راهبردی دهمین امام شیعیان در یکی از سخت‌ترین مقاطع تاریخ
زندگی امام علی‌النقی علیه‌السلام، نمونه‌ای کم‌نظیر از رهبری دینی در شرایط فشار، مراقبت امنیتی و انسداد سیاسی است؛ امامی که در اوج محدودیت‌های تحمیلی حکومت عباسی، نه‌تنها جریان امامت را حفظ کرد، بلکه با تربیت نخبگان، سامان‌دهی شبکه وکالت و تبیین عمیق‌ترین معارف اعتقادی، جامعه شیعه را برای ورود به عصر غیبت آماده ساخت و میراثی ماندگار از عقلانیت، صبر و تدبیر بر جای گذاشت.

تبعید به سامرا؛ مهار قدرتی که از دل‌ها می‌جوشید

پس از بیش از یک دهه امامت در مدینه، امام هادی علیه‌السلام به دستور متوکل عباسی به سامرا فراخوانده شد؛ شهری نظامی و پایتخت خلافت که برای کنترل دائمی شخصیت‌های اثرگذار طراحی شده بود. این تصمیم نه از سر اختلاف فقهی یا سیاسی آشکار، بلکه ناشی از نفوذ اجتماعی و جایگاه عمیق معنوی امام در میان مردم بود. خلفای عباسی به‌خوبی دریافته بودند که قدرت واقعی امامان شیعه نه در شمشیر، بلکه در قلب‌ها جریان دارد.

گزارش‌های امنیتی مأموران حکومتی و سعایت کارگزاران محلی، امام را به‌عنوان کانونی از مرجعیت معنوی معرفی می‌کرد که می‌توانست مشروعیت خلافت عباسی را به چالش بکشد. از همین‌رو، سامرا به زندانی بزرگ برای امام و خاندانش تبدیل شد؛ شهری که در آن، رفت‌وآمدها، ارتباطات و حتی زندگی روزمره ایشان زیر نظر مستقیم دستگاه خلافت قرار داشت.

چرا امام هادی علیه‌السلام قیام نکردند؟ منطق صبر فعال

دوران امامت امام هادی علیه‌السلام، مقطع اوج خشونت و سرکوب عباسیان، به‌ویژه در عصر متوکل، بود. هرگونه تحرک علنی یا قیام مسلحانه، به‌سرعت سرکوب و به قتل‌عام شیعیان منجر می‌شد. امام، با درک دقیق شرایط، راهبرد «حفظ مکتب از مسیر هدایت آرام و عمیق» را برگزید.

کنش امام، کنشی انفعالی نبود، بلکه نوعی صبر فعال و هدفمند محسوب می‌شد؛ صبری که با آموزش، تربیت، سازمان‌دهی و گسترش آگاهی دینی همراه بود. ایشان با پرهیز از درگیری مستقیم، جان شیعیان را حفظ و بستر تداوم تشیع را تضمین کرد؛ رویکردی که در بلندمدت، اثربخشی آن از هر قیام نظامی بیشتر بود.

مقابله با انحرافات اعتقادی؛ مرزبانی از توحید و امامت

دوران امام هادی علیه‌السلام، هم‌زمان با فعالیت جریان‌های انحرافی متعددی بود که با تفسیرهای افراطی یا تحریف‌شده، اساس اعتقادات شیعی را تهدید می‌کردند. «غُلات» با نسبت دادن صفات الوهی به امامان، مرز توحید را مخدوش می‌ساختند و امام هادی با قاطعیت، این جریان‌ها را طرد و افکارشان را خطرناک معرفی کرد.

در کنار غلات، واقفیه و برخی جریان‌های صوفی‌مسلک نیز با انحراف از خط امامت، جامعه را دچار سردرگمی می‌کردند. امام، بسته به میزان تهدید، گاه با روشنگری و هشدار، و گاه با برخورد قاطع، از سلامت اعتقادی جامعه صیانت کرد و اجازه نداد انحراف، به نام اهل‌بیت در جامعه نهادینه شود.

یاران برجسته؛ شبکه‌ای از نخبگان برای استمرار ولایت

امام هادی علیه‌السلام با تربیت شاگردان برجسته، شبکه‌ای از عالمان، راویان و وکلای مورد اعتماد را سامان داد. شخصیت‌هایی چون حضرت عبدالعظیم حسنی، علی بن مهزیار اهوازی، احمد بن اسحاق قمی و عثمان بن سعید، نه‌تنها حلقه اتصال امام با شیعیان بودند، بلکه هر یک نقشی راهبردی در انتقال معارف، حل مسائل دینی و تثبیت مرجعیت امام ایفا کردند.

تربیت عثمان بن سعید، که بعدها نخستین نایب خاص امام زمان(عج) شد، نشان‌دهنده نگاه آینده‌نگر امام هادی علیه‌السلام به تحولات پیش‌رو و ضرورت آماده‌سازی جامعه برای شرایط جدید بود.

زمینه‌سازی برای عصر غیبت؛ مهندسی یک گذار تاریخی

یکی از برجسته‌ترین وجوه امامت امام هادی علیه‌السلام، نقش محوری ایشان در آماده‌سازی شیعیان برای دوران غیبت است. گسترش شبکه وکالت، عادت دادن جامعه به ارتباط غیرمستقیم با امام، و تأکید بر رجوع به عالمان جامع‌الشرایط، بخشی از این راهبرد کلان بود.

در همین چارچوب، صدور زیارت جامعه کبیره را باید اقدامی راهبردی دانست؛ متنی جامع، معیارساز و عمیق که مقام امامت، ولایت و عصمت را به‌گونه‌ای دقیق تبیین می‌کند و مرز میان ایمان اصیل و غلو را روشن می‌سازد. این زیارت، پیوندی ماندگار میان عصر حضور و غیبت برقرار کرد و به شناسنامه اعتقادی تشیع بدل شد.

شهادت در سکوتِ سامرا

امام هادی علیه‌السلام پس از سال‌ها زندگی در محاصره و فشار، سرانجام در سوم رجب سال ۲۵۴ هجری قمری، به دستور خلیفه عباسی «معتز» و با توطئه مسمومیت به شهادت رسیدند. شهادتی خاموش، اما تأثیری ماندگار که نشان داد حتی شدیدترین مراقبت‌های امنیتی نیز نمی‌تواند نور امامت را خاموش کند.