بازگشت پرونده هستهای به صدر اخبار
در روزهای نیمه دوم نوامبر ۲۰۲۵، وین بار دیگر به صحنه جدال بر سر پرونده هستهای ایران بدل شد. شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی تشکیل جلسه داد و رافائل گروسی، مدیرکل، گزارشی ارائه کرد که در آن از بازگشت بازرسان به برخی سایتهای ایران خبر داد، اما همزمان خواستار دسترسی گستردهتر شد. این گزارش، به ظاهر فنی، بلافاصله رنگ سیاسی گرفت؛ چرا که آمریکا و سه کشور اروپایی در بیانیهای مشترک اعلام کردند ایران باید فعالیتهای غنیسازی داخلی را متوقف کند تا مسیر دیپلماسی باز شود.
پاسخ تهران؛ حق غیرقابل معامله
در تهران، واکنش سریع و روشن بود. رئیسجمهور مسعود پزشکیان در نامهای به محمد بن سلمان تأکید کرد ایران آماده مذاکره است، اما تنها در صورتی که حق غنیسازی در خاک خود تضمین شود. وزیر خارجه عباس عراقچی نیز در مصاحبهای گفت: «ایران هرگز حق غنیسازی خود را معامله نخواهد کرد.» این موضعگیریها نشان داد که برای ایران، غنیسازی نه یک امتیاز قابلچانهزنی، بلکه بخشی از حقوق مسلم در چارچوب معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای است.
چارچوب حقوقی؛ حق مسلم ایران
ایران عضو NPT است و این معاهده به همه کشورهای غیرهستهای حق میدهد فناوری هستهای صلحآمیز، از جمله غنیسازی اورانیوم، را در خاک خود توسعه دهند. وظیفه آژانس تنها نظارت بر شفافیت و اجرای تعهدات است، نه نفی این حق. پس وقتی آمریکا و متحدان اروپایی خواستار توقف غنیسازی میشوند، در واقع از چارچوب حقوقی خارج شده و وارد عرصه فشار سیاسی میشوند.
نمونه عربستان؛ سیاستی فراتر از ایران
در مذاکرات آمریکا و ریاض بارها بحث شده که عربستان حق غنیسازی در خاک خود نداشته باشد و تنها از فناوری وارداتی استفاده کند. این نشان میدهد سیاست غربیها نه فقط علیه ایران، بلکه علیه هر کشوری است که بخواهد به استقلال کامل در این حوزه برسد. اما تفاوت ایران در این است که برخلاف عربستان، توان علمی و زیرساختی لازم را در داخل کشور دارد و همین امر غرب را نگرانتر کرده است.
زنجیره استدلال؛ ضرورت خودکفایی
انحصار فناوری اگر ایران بتواند چرخه کامل سوخت هستهای را در خاک خود انجام دهد، انحصار غربیها در این حوزه شکسته میشود. این یعنی دیگر نمیتوانند فناوری هستهای را بهعنوان ابزار انحصاری قدرت نگه دارند.
ایران بر اساس حقوق بینالملل و معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای، حق مسلم غنیسازی اورانیوم دارد. اما فراتر از مباحث حقوقی، مسئله اصلی ضرورت خودکفایی است. اورانیوم در خاک ایران وجود دارد و منابع طبیعی کشور باید توسط خود ایرانیان بهرهبرداری شوند. دانشمندان ایرانی توانستهاند از طراحی سانتریفیوژ تا مدیریت نیروگاه، دانش بومی را توسعه دهند. این یعنی ایران نهتنها به مواد اولیه دسترسی دارد، بلکه توان علمی و صنعتی لازم برای تبدیل آن به انرژی هستهای را نیز در اختیار دارد. این استقلال، ابزار فشار غرب را بیاثر میکند و نشان میدهد که تحریمها نمیتوانند مانع پیشرفت علمی و صنعتی شوند.
پیامدهای جهانی شکستن انحصار
اگر ایران بتواند خطشکنی کند و نشان دهد بدون کمک و پشتیبانی خارجی میتوان تمام مراحل انرژی هستهای را در خاک خود انجام داد، پیامدهای آن فراتر از مرزهای ایران خواهد بود: نخست، انحصار غربیها در فناوری هستهای فرو میریزد. دیگر کشورها خواهند دید که میتوان روی پای خود ایستاد و به فناوریهای پیشرفته دست یافت. دوم، اعتبار سیاسی غرب در جهان تضعیف میشود. وقتی ابزار تحریم و فشار بیاثر شود، غرب بخشی از قدرت چانهزنی خود را از دست خواهد داد. سوم، موجی از خودکفایی در کشورهای در حال توسعه شکل میگیرد؛ موجی که میتواند نظم جهانی را به سمت عدالت و توازن بیشتر پیش ببرد.
نمونههای منطقهای و مقایسه
سیاست غربیها تنها علیه ایران نیست. در مذاکرات با عربستان نیز بارها مطرح شده که ریاض حق غنیسازی در خاک خود نداشته باشد و تنها از فناوری وارداتی استفاده کند. این نشان میدهد که غربیها تلاش میکنند هر کشوری را از استقلال کامل در این حوزه محروم کنند. اما تفاوت ایران در این است که برخلاف عربستان، توان علمی و زیرساختی لازم را در داخل کشور دارد. همین توان بومی است که غرب را نگرانتر کرده و باعث شده فشارها بر ایران شدیدتر باشد.
جمعبندی
ایران با اتکا به منابع طبیعی و دانشمندان خود، میتواند الگویی برای استقلال علمی و سیاسی در جهان باشد. این مسیر نهتنها تحریمها و گروکشیهای غربی را بیاثر میکند، بلکه جهان را به سمت عدالت و تضعیف استکبار پیش خواهد برد. همانطور که افشاگریهای تاریخی در روزنامهنگاری سیاسی توانستند روایت رسمی قدرتها را به چالش بکشند، امروز نیز روایت ایران از حق مسلم غنیسازی میتواند نظم جهانی را تغییر دهد.
- نویسنده : سید محسن حسینی (فرمانده قرارگاه)




















































