«همه سایهای بر سر دارند، من بیسایهام. همه به نام مادر آرام میگیرند، من بیقرارم. همه روایت میکنند که زهرا سیلی خورد، و همه باور دارند؛ من اما با دلی که هیچ باور رسمی آرامش نمیدهد، تنها ماندهام در برابر تاریخ.
فاطمه، نه یک نام، که یک اعتراض است؛ نه یک مادر، که یک حقیقت زنده است. او زخمی است بر پیشانی تاریخ، و ما هنوز در سوگ آن زخم ایستادهایم.
ایام فاطمیه، یادآور غربت مادری است که در خانهاش، در میان امت خویش، بیپناه شد؛ و این غربت، هنوز ادامه دارد. تسلیت به همه دلهایی که در این ماتم شریکاند؛ اما تسلیت کافی نیست، باید پرسش کرد، باید ایستاد، باید فاطمه را از نو خواند.»